گفتگوی اختصاصی:
با مهندس هادی فیوض،کارآفرین موفق در حوزه های صنایع دریایی و باتری های لیتیومی
مهندس هادی فیوض، دانش آموخته مقطع کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف، کارآفرین موفق در حوزه فناوری های مهندسی مکانیک، صنایع دریایی و باتری های لیتیومی هستند. پایگاه اطلاع رسانی بنیاد نخبگان استان بوشهر گفتگویی در خصوص تجربیات و مراحل پرفراز نشیب زندگی ایشان ترتیب داده است.
مهندس هادی فیوض، دانش آموخته مقطع کارشناسی ارشد مهندسی مکانیک دانشگاه صنعتی شریف، کارآفرین موفق در حوزه فناوری های مهندسی مکانیک، صنایع دریایی و باتری های لیتیومی هستند.پایگاه اطلاع رسانی بنیاد نخبگان استان بوشهر گفتگویی در خصوص تجربیات و مراحل پرفراز نشیب زندگی ایشان ترتیب داده است.
سلام و عرض ادب
- آقای مهندس لطفا خودتان را معرفی کنید.(نام، نام خانوادگی و مختصری از دوران تحصیل)
بنام خدا هادی فیوض هستم. متواد 1354 اصالتا بوشهری و بزرگ شده بوشهر. دبستان سعادت بوشهر و دوران راهنمایی دو سه ماه در مدرسه امیرکبیر بودیم و بعد از آن مدرسه نمونه که به نمونه شهید فهمیده تغییر نام پیدا کرد. دوره دبیرستان هم دبیرستان نمونه امام خمینی بود که در واقع همان مدرسه تیزهوشان و بهترین مدرسه بوشهر بود،که مدیر آن آقای عبداله زاده بود و معلمای خوبی که بخوام یادشون کنم آقایان همت آبادی، اسدی، گرمساری، اشک پور و ...
- گویا در خصوص دوران تحصیلات متوسطه شما در شهر بوشهر مطالب شنیدنی وجود دارد ممنون میشویم بفرمایید.
دوران تحصیل من شاگرد خیلی تنبلی بودم از اول دبستان یادمه که هیچ وقت درس دیکته رو 20 نگرفتم و پنجم دبستان در امتحان نهایی ریاضیات رو 10 گرفتم. دوره راهنمایی به بعد هم سالی یکی دوتا تجدید داشتم تا سال سوم دبیرستان که به پنج تا رسید. سال چهارم دبیرستان که با تک ماده قبول شدم. جز درس هندسه که خیلی به آن علاقمند بودم همه درس های دیگه ضعیف بودم البته استثناعاتی هم وجود داشت مثل درس ریاضیات که دبیرمون آقای بوشهری بود که خیلی به ایشون علاقمند بودم و نمره خیلی خوبی گرفتم و همچنین علوم دوره تجربی به استادم و درسشون علاقه زیادی داشتم.
- اولین جرقه حرکت به سمت موفقیت و پیشرفت در زندگی شما از کجا شروع شد ؟
در دوران دبیرستان همکلاسی خوبی داشتم به نام آقای مجتبی سیمرونی که الان باید بگیم دکتر مجتبی سیمرونی و همسایمون بودیم مسیر مدرسه با هم پیاده میرفتیم.. توی راه مدرسه خیلی با من صحبت می کرد و اگر چه از من بزرگتر بود ولی نفوذ خاص فکری توی من ایجاد کرده بود و بسیار بچه درس خونی بود و اون قبول شد برق مخابرات شریف و تشویقای اون بود که باعث شد منم درس بخونم و شریف قبول بشم خیلی منو تشویق کرد. تا آخر دوره دبیرستان همه عشق من این بود که مهندسی کامپیوتر بشم پدرم با یکی از بستگانمون مشورت کرد.ایشون از من پرسید که کامپیوترت چطوره گفتم که خیلی خوب بلدم. بهم جواب داد تو که کامپیوتر خوب بلدی برو یه رشته دیگه رو انتخاب کن و کامپیوتر رو خودت ادامه بده و من دو سه روز آخر مونده به انتخاب رشته، دانشگاه شریف مهندسی مکانیک جامدات رو زدم و قبول شدم . اون درس خوندنای سال آخر باعث شد که من با رتبه237 منطقه دو دانشگاه شریف قبول بشم. من همون سال حدود روزی 22 ساعت درس میخوندم و وقت هیچ نوع تفریحی و حتی تلویزیون هم اصلا نداشتم، تا اینکه با اون حجم از درس خوندن نتیجه گرفتم. باورش حتی برای پدر و مادر خودمم عجیب بود که یک بچه تنبل، درس نخون، بازیگوش و پینگ پنگ باز با این رتبه دانشگاه شریف قبول بشه.البته وقتی من دوباره وارد دانشگاه شدم احساس کردم این دانشگاه اون چیزی که من میخواستم نیست یه سری تئوری مثل ریاضیات1 و فیزیک اصلا برام دلچسب نبود و با روحیه من سازگار نبود و این باعث شد من بشم همون شاگرد تنبل در حدی که لیسانسم رو به زور با معدل54/13 ده ترم تمام کردم.سال پنجم بودم که یه استادی به نام دکتر محمد دورعلی به پست ما خورد که تازه از فرصت مطالعاتی برگشته بود، استاد دانشگاه MIT بود و از قضا شد استاد ممتحن درس لیسانس من. این فرد اینقدر قاطع و بد اخلاق و سخت گیر بود که با من با چنان محکم برخورد کرد و گفت تو یا 20 می گیری یا 0 ، پروژه ساخت برداشتی کار خوبی کردی خب برو بسازش تا انتها. درست انجامش میدی و میای بیستت میگیری و اگرم نمیتونی برو حذف کن. من هم چند سوال علمی وپیچیده پرسیدم و دکتر چنان علمی و صریح جواب من رو داد که همون موقع توی ذهن من به یه قهرمان تبدیل شد و من اون موقع بود که احساس کردم این دانشگاهی که همه میگن توش کارای عجیب غریب میکنن اینجاست و دکتر دورعلی یکی از اونهاست و من زمانی باز در دانشگاه درس خون شدم که یک الگوی خوب در کنار خودم احساس کردم و بهشون علاقمند شدم و تاثیر بسیار مثبتی در من گذاشت طوری که بعضی روزها ساعت ها پشت در اتاقش منتظر میموندم که سوالاتم رو بپرسم و ایشون علمی و صنعتی جواب میداد و باعث شدکارشناسی ارشد با رتبه 9 یا 7 در دانشگاه شریف پذرفته بشم و بعد از او همیشه در اوج موندم و خیلی خوب درسام رو نمره گرفتم و تا زمانی که فارغ اتحصیل شدم بهترین دانشجوی شریف بودم و تز من بهترین تز سال کشور شد و در زمان ما هیچ مسابقه دانشجویی در کشور نبود که من مقام نیارم.
- برخورد شما با موانع چگونه بوده است؟
بعد از دوره فوق لیسانس شرایط مهیا شد که من سربازی رو بخرم. قصد خارج رفتن داشتم و پذیرش خیلی خوبی هم از دانشگاه ویرجینیا گرفتم ولی با پنج بار اپلای هیچ وقت نتونستم ویزا بگیرم و موندم کشور و گفتم خب همینجا کار میکنم. نکته خیلی جالب اینجاست سال بعد کنکور دکتری دادم و رتبه 2 آزمون کتبی شدم، ولی در مصاحبه ایی که دکتر دور علی استاد عزیزم، دکتر وثوقی و دکتر الستی بود خیلی ساده رد شدم و ضربه روحی سنگینی به من وارد شده بود من بهترین شاگرد اونا بودم، بعدها به من اون اساتید گفتندکه روحیه تو روحیه درس خوندن نیست و روحیه کار هست. بعد از اون من یکی دوجا کارمند شدم ولی دیدم روحیه کارمندی با من سازگار نیست و خیلی زود جدا شدم و به مدت سه چهار سال در دانشگاه به عنوان دستیار تحقیقاتی اساتید بودم و روی پروژه های مختلف کار میکردم و حقوق خیلی خوبی نسبت به کار بیرون به ما می دادند و من خوشحال و خندان از اینکه در یک محیط امن، سالم و علمی دانشگاهی کار میکنم .تا سال1385 که شرکت لیان پیشرو خلیج فارس رو توی تهران تاسیس کردم به سختی و با داستان های طولانی. سال 88 بهترین کارآفرین دانشگاه شریف شدم و شرکت روبه مرکز رشد دانشگاه شریف منتقل کردم تا سال 91 هم آنجا بودم. سال 89 بهترین شرکت پژوهشی خصوصی کشور شدیم. و دستگاههایی رو که ساخته بودیم یه بار رهبر اومد بازدید کردکه خیلی برامون ارزش داشت بالاترین مقام کشور از دستگاههای ما بازدید کرده.
- حامی و پشتیبان اصلی شما در این مسیر چه کسی بوده است؟
این مسیر پر پیچ و خم و وارد بازار کار شدن اینقدر پستی و بلندی داره که بحث حامی به نظرم هیچ انسانی توی دنیا نتونه دوام بیاره و حامی خاص بشه اگر چه حمایت های پدر خیلی بزرگ و ارزشمند بود برای من از همون اول ابتدایی تا همین الان ولی بخش هایی بود که بدلیل مشکلات زیاد دیگه حمایت های پدر هم جواب نمی داد و فقط خدا زورش میرسید آدم رو نگه داره که مشکلات عمیق تر پیش نیاد.الان که نگاه میکنم نسبت به دوستانم که در همون مقطع بودن با من خیلیاشون در این مسیر آسیب دیدن و بیشتر افرادی بودن که تونستن کانکت بشن به جایی و قراردادی ببندن و و یا پشتیبانی داشته باشن و اتفاق خیلی جالبی که میافتاد زمانی که سیستم دچار مشکل میشد و یا حامی دچار مشکل میشد دوستای منم آسیب میدیدن و به این خاطر بود که یه جایی به یک نفر یا یک سیستم متکی شده بودند و آسیب کمی هم نبود و خوشبختانه لطف خدا به من بود که هیچ گاه هیچ نوع حامی در هیچ سیستم حکومتی یا فرد خاصی جز خدا نداشتم. البته هر جا که وارد شدم رضایت مشتری بود.
- بحث مالی و اقتصادی در پیشرفت شما چقدر پررنگ است؟
سال 91 مشکلات مالی خیلی بدی برای من پیش اومد و من نتونستم شرکت 23 نفری رو ادامه بدم و شرکت تبدیل به شرکت یکی دو نفره شد. درواقع شرکت رو جمع کردم و به یه اتاق 2 در 3 در خانه منتقل کردم وهمونجا کارم انجام میدادم.تا سال 95 که یکی دو تا پروژه خوب برداشتم و باعث شد از نظر مالی بهبود پیدا کنم. همون سال یک وبسایت به زبان انگلیسی درست کردم و تونستم یک جنس رو به یک شرکت آلمانی بفروشم یک باطری خیلی سخت میخواست و این برای ما خیلی آسون بود. تو ایران تکنولوژی ما خیلی پیشرفته تر از اون چیزی بود که اون آلمانی میخواست و ما اون باطری رو ساختیم و با فروش اون تحول زیادی در کار ما از نظر مالی دوباره ایجاد شد. تا اینکه دو سه سال گذشت و من چند کار دیگه هم گرفتم و یه مقدار از نظر مالی بهتر شدیم چون تونستیم با خارج از کشور ارتباط برقرار کنیم و مشکلات مال رو بگذرونیم. یادمه یه کار مشاوره تو یه شرکت به من دادند در واقع کاری رو که به من دادند مشاوره و نظارت به مدت دو هفته بود که در ازای این کار به من 10000 دلار دادند که این رقم وقتی به ریال تبدیل میشد پول زیادی بود و زندگی من رو سرپا نگه داشت و همچنین باعث شد شرکتهای دیگری هم با من قرارداد ببندند و این بود که شرکت من دوباره رونق بگیره و دوباره نیرو استخدام کنم و بعد اون پروژه های چند میلیاردی گرفتم و در زمینه باطری های لیتیومی شرکت ما در ایران اوله و در دنیا جز سه چهارتای برتر هستیم. من اسم شرکتم رو اسم بوشهر گذاشتم، لیان باطری دات کام - www.lianbattery.com هست و قابل مشاهده به دلیل فیلتر نیست و نیاز به فیلتر شکن داره . لیان باطری امروزه در لبه تکنولوژی دنیا هست و الان ارتباط خوبی با خارج از کشور داریم چون از نظر دانش در سطح جهانی هستیم ولی از نظر قیمت کمتر از اروپا و تونستیم ارتباط خیلی خوبی پیدا کنیم
- وضعیت شکل گیری اکوسیستم نوآوری و کارافرینی کشورمون در چه سطحی است و چه چالشها و فرصت هایی در این خصوص داریم.
اگر این اکوسیستم کمک به شرکت های دانش بنیان نبود اینوری نمیتونستیم پیشرفت کنیم و اگر این سیستم قبلا بود سال 91 ما به این همه مشکل برخورد نمیکردیم و فرصت خوبی است بچه ها باید درواقع مشکلاتش رو درک کنن.
- پیشنهاد مشخص شما در در خصوص جوانان بوشهری در حرکت به سمت اهداف، مزیت ها، نوآوری و کارآفرینی استان چیست؟
سیستم توی هیچ جای دنیا این جوری نیست که شما در دانشگاه چهارتا درس تئوری خونده باشی فارغ التحصیل بشی و احساس کنی و بگی من یه ایده میدم و دیگران مشتاقانه میان و روی ایده من سرمایه گذاری میکنن و بعد چند سال من میشم یک میلیاردر نه اینچنین نیست بخصوص در رشته های سخت افزار مثل مکانیک مثل برق، توی این رشته ها حتما باید برن کار عملی کنن و خاک بخورن و شاگردی کنن شاید بتونن یک ایده پخته بدن. ایده دادن که همه ایده میدن حتی در دور افتاده ترین روستاها، پایین ترین مشاغل شاهد این هستیم که وقتی میشینیم کنارشون شروع میکنن به ایده دادن در حد ریاست جمهوری و معمولا مردم همیشه با آه و حسرت به ایده هایی که میدن نگاه میکنن و میگن از نظرات ما استفاده نمیشه. این تلهایی هست که انسانها به صورت خاص با اون درگیر میشن. این رو در سیستم استارتاپی که میاریم این شکلی نیست که هر دانشجویی صفر کیلومتری که از دانشگاه اومد بیرون حالا قدرت ایده دادن داشته باشه. و این ایده رو سیستم استارتاپی ایران جذب کنه و بودجه بده برای پیشرفت کردن. نه این شکلی نیست و این کار نباید باعث آسیب رسیدن و لطمه دیدن به روحیه جوونا بشه.جوونا بخصوص در رشته های فنی که خودمم رشته فنی هستم باید بعد از فارغ التحصیلی به شدت جذب بازار کار بشن و کار کنن حتی یه کار پایین تا یاد بگیرن. ما نمیتونیم یک استارتاپ داشته باشیم بدون اینکه ما قدرت خریدن کردن از خارج از کشور رو داشته باشیم یا بدون اینکه بلد باشیم چجوری جنسمون رو بفروشیم یا وب سایت بسازیم و خیلی چیزای دیگه مثل مدیریت کردن، انتخاب نیروی کار درست و ... بدون اینا ما نمیتونیم موفق بشیم و حتما شکست میخوریم. علت شکست خیلی از استارتاپ ها همین است. خیلیها همینجوری میگن خب فلانی آدم موفقی هست ما هم میریم جنس میفروشیم و موفق میشیم واینا وقتی میرن توی کار تازه گپها رو میبینن و شکست میخورن. من توصیهایی که دارم بچهها با دقت و با حوصله وارد بازار کار بشن اگر مستعد باشن آروم آروم ایدههای عمیق و جا افتاده و به روز رو میتونن داشته باشن. و بعد از اون بقیه وسایل مثل قدرت مدیریت مثل مدیریت نیروی انسانی، مدیریت مالی و مدیریت بازاریابی و... با خودشون مجهز کنن و یک استارتاپ موفق داشته باشن.
با تشکر از لطف شما